امیر المؤمنین (ع) فرمود:
شیعیان مرا به دو خصلت امتحان کنید که اگر دارای این دو خصلت بودند شیعهاند:
اهمّیّت به نماز در اوّل وقت و دستگیری برادران دینی خود با مال،اگر این دو در آن ها نبود،از ما دورند و دورند و دورند!
بحث پیرامون راز هرچیزی فرع وجود آن است ؛ زیرا معدوم بی راز است . نماز از آن جهت که دارای وحدت اعتباری بوده ، و وحدت ، مساوق هستی است ، از وجود حقیقی بهره ای نداشته قهراً رازی هم نخواهد داشت . لیکن از آن حیث که دارای ریشه تکوینی است ، و آن مبدأ تکوینی و موجود حقیقی در منطقه اعتبار به صورت مجموع حرکت ها ، سکونها ، گفتارها و رفتارهای جارحه و جانحه ظهورکرده است ، حتماً دارای سرّی خواهد بود ؛ چنانکه قرآن کریم دارای ظاهری اعتباری است ، چون مجموع حروف و حرکات است ، و دارای باطنی حقیقی است ؛ نظیر ( امّ الکتاب ) که ( علیٌّ حکیم ) می باشد . (( وانّه فی امّ الکتاب لدینا لعلیّ حکیمٌ ) ؛ سوره زخرف ، آیه 4 .)
تمثّل ملکوتی نماز در برزخ نزولی ، در معراج حضرت نبی اکرم (ص) ، و در برزخ صعودی ، در قبر مؤمن ، نشانه وجود حقیقی داشتن آن ، قبل از اعتبار دنیایی و نیز بعد از آن خواهد بود ، و آن اعتباری که محفوف به دو حقیقت بوده و مسبوق به وجود حقیقی و ملحوق به آن است ، دارای زیربنای حقیقی بوده و مسبوق به وجود بوده و رمز رازیابی او انس با سابق و لاحق او می باشد . و چون این سبق ولحوق زمانی نیست که با معیت زمانی سازگار نباشد ، بنابراین هرجا نماز باشد ، آن سابق و لاحق ملکوتی با این امر اعتبار ملکی همراه خواهند بود .
آنچه در قلمرو اعتبار قرار دارد ، مانند احکام و آداب نماز ، به عهده فقه ، دعا و اخلاق است و آنچه از مرحله وجوب و ندب اعتباری گذشته به حالت نفسانی و شهود عینی رسیده است ، در محدوده سرّ نماز و مانند آن واقع می شود ؛ از این جهت ، می توان همه اسرار نماز را که برای نماز شخص حاضر است ، در نماز کوتاه مسافر یافت و همه آن ها را در نماز اَخرس بیماری که قادر برهیچ رفتار و گفتار نمی باشد جستجو کرد ؛ بلکه برنماز غریقی که فقط با اشاره مژه و انبعاث دل انجام می شود مترتّب دانست ، چنان که آثار فقهی آن از قبیل سقوط قضا ، بر آن مترتّب است .
بنابراین ، اساس راز نماز در، « شهود عینی » نمازگزار نهفته است و چون شهود قلبی درجاتی دارد ، برای اسرار نماز نیز مراتبی است که هر درجه بالا نسبت به پایین باطنی است مستور و هر رتبه پایین نسبت به بالا ظاهری است مشهور ، و نمازگزار سالک هماره با جان و دل از مشهور به مستور سفر می کند تا نه از شهرت نامی باشد و نه از سترت اثری و نه از راز نشانی و نه از نماز عیانی و نه از نمازگزار اسمی ، بلکه تنها « معبود » دیده می شود و بس . این مطلب عمیق ، مراد راهیان راستین کوی بندگی است ، نه آنکه سالک به جایی می رسد که معاذ الله نماز نخواند ؛ (امام خميني ، 1360، ص 46) و گر نه ، این پندار خام همان و سقوط در جهنم همان : « نیاز ورز ولی منکر نماز مباش » .
عبادت عارف منقطع ، با مجاری ادراکی و تحریکی حق ، انجام می شود نه عبد(امام خميني ، 1373، ص 102) ، لذا رسد آدمی به جایی که عبادت را نبیند ، نه عبادت نکند ؛ که اولی سعادت است و دومی شقاوت .
اوج راز نماز در شهود خداوند نهفته است : ( واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین )( سوره حجر ، آيه 99) و از محدودة « لاحول و لاقوّة الّا بالله » گذشتن و مرحله « لا إله الّا الله » ، را پیمودن و به ذروه ي« لا هو الّا هو » رسیدن است .
و معناي توحيد تامّ ، « قطع » توجه به غير خدا نيست ؛ زيرا قطع توجه به نوبة خود ، توجه و التفات است ، بلكه « انقطاع » توجه به غير است . و براي اينكه اين « انقطاع » هم ديده نشود ، كمال انقطاع ، مطلوب موحدان ناب مي باشد . به طوري كه نه تنها غير حق هم ديده نشود ، بلكه اين نديدن هم ديده نشود . و اين فقط در متن عبادت ، مخصوصاً نماز ، تعبيه شده است .
فرق بين ، « قطع » و « انقطاع » يا « كمال انقطاع » همان امتياز بين مقام « فنا » و« فناي از فنا » است كه مايه « بقا بعد از فنا » و « فنا بعد از محو» است كه حضرت امام خميني ( قدس سره) در متن كتاب شريف سرّ الصلاة مكرّراً آن را مطرح فرموده اند ، چنانكه برخي ركوع را « فنا » و سجود را « فناي از فنا » دانسته و چنين سروده اند :
در خدا گم شو كمال اين است و بس ( فناي اول ) |
|
گم شدن گم كن وصال اين است و بس ( فناي دوم)
|
(سبزواري ، بي تا، 527)
سرّ هرچيزي رابايد در نحوه هستي او يافت . نماز يك نحوه حركت خاص مي باشد ، نه تنها در مقوله كيف و .... بلكه در جوهر نماز گزار ؛ زيرا صحت آن به « نيت » است كه « نيت » همان انبعاث روح از خلق به حق است و آنچه رايج بين غافلان مي باشد عبارت از نيت به حمل اولي و غفلت به حمل شايع است، يعني نيت درنماز غافلان « تصور » بعث است ، نه « تحقق » « انبعاث » و با تخيّل بعث نيل به مقصد مستحيل و شهود مقصود ممتنع مي باشد .
بنابراين ، نماز حقيقي آن است كه واجد اين حقيقت كه همان « سرّ صلات » است ، باشد و براي نيل به اين هدف ، گذشته از احكام و شرايط ، آداب و سنني نيز وضع شده است كه همه آنها علت هاي اعدادي و امدادي اند ؛ و مناسب ترين حال براي رازيابي نماز ، همانا سحر است كه نه محذور اشتغال روز را دارد ، و نه مشكل رنجوري سر شب درآن است : ( جوادي آملي ، 1375، ج 1، 135)